بی تردید انتخابات ۲۴ خرداد سال ۱۳۹۲ هجری شمسی را می توان یکی از شگفت انگیزترین مقاطع عمر نظام جمهوری اسلامی قلمداد نمود؛ شگفت انگیز نه به آن سبب که ریاست جمهوری کشوری با بیش از ۵۰ میلیون نفر واجد شرایط رای، تنها با تفاضل آراء و اختلاف آرایی کمتر از ۳۰۰ هزار نفر به بنفش پوشان رسید و یا آنکه فردی که سال ها در جایگاه فرماندهی نهاد نظامی مهم و تخصصی پدافند هوایی کل کشور را عهده دار بوده و اتفاقا در همان دوران سرهنگی با حفظ سمت و جایگاه شغلی، مدرک فوق لیسانس و دکتری خویش را از یکی از دانشگاه های انگلیس خبیث، با عنوان دانشگاه کلدونین گلاسگو (Glasgow Caledonian University) دریافت کرد؛ در مناظره های آنچنانی، به یکباره گوی سبقت را از سایرین می رباید و ...؛ بلکه شگفت انگیز به سبب آنچه که در مراسم تحلیف رییس جمهور حقوقدان در مجلس شورای اسلامی رُخ داد و کابینه ی بنفش، با ادعای تدبیر و با میانگین سنی تقریبا ۶۰ سال، گونه ی جدیدی از عرضه امید به جامعه ای جوان را رونمایی نمود.
بر این اساس شاید بتوان کابینه ی یازدهم را به نوعی، پدیده ی شگفت انگیز در تاریخ ایران دانست؛ پدیده ای که موجب شد تا ژنرال هایی بازنشسته با کوله باری از تجربه های ناموفق، بار دیگر بر مرکب اجرایی کشور سوار شده و با شعار نفی و نهی و قبیح دانستن هر آنچه که در دولت های نهم و دهم اتفاق افتاده، یکه تازی نمایند و در اقداماتی قابل بررسی مثلا نفت را به کانال ۳۰ دلار کشانده و مسکن مهر را تعطیل نموده و یا در اوج تدبیر با افزایش های بعضا صددرصدی قیمت برنج و نان و به طور کل قوت غالب، جامعه بتوانند قیمت سکه و طلا را ثبات بخشند و بورس را از رونق انداخته و بجای آن در اوج ادعای خالی بودن خزانه دولت، با کسر صفرهای تورم در اعداد و آمار، بر صفرِ فیش های نجومی برخی در واقعیت بیافزایند و... و.
با این همه ۱۳ مرداد ۱۳۹۲ و تعیین ترکیب کابینه ی، اسباب شفافیت استراتژی عملیاتی دولت به یکباره مدبر یازدهم شد و مشخص شد که عموم مدیران دولت یازدهم مبتنی بر نوع رویکرد التقاطی دولت و موضع آن بر اعتدال و نه عدل، چیدمان گردیده و این در حالی است که نوادری از ایشان به عنوان عناصر خارج از این موضع، از مشرب و مشی تکنوکرات برخوردار و کلید های بی جان هر قفلی می باشند، خواه این قفل درب مسجد را گشاید و یا اینکه بُت کده ای را باز نماید.
حضرت آیت الله جوادی آملی در دی ماه ۱۳۸۷ در مقام تطبیق تاریخی و تشریح موضع التقاطی اعتدال برآمده و می فرمایند: «باید انسان را با انسان شناخت، نه انسان را با بیرون از انسان! اگر ما انسان را با انسان شناختیم، یعنی عناصر محوری انسان را که هویت و ماهیّت و فطرت و عقل اوست که خدا به او عطا کرده است، ارزیابی کردیم، میفهمیم که این هویت، مقتضی چه چیزی است، برابر اقتضای صحیح هویت و فطرت ما مقتضا را به مقتضی عطا خواهیم کرد، این میشود (سیاست). اگر در زیارت جامعه به خاندان عصمت و طهارت (ع) عرض میکنیم: شما "ساسه العباد" هستید، سیاستمداران بندگانید، برای همین جهت است، که اینها حامی عدلند، نه اعتدال! اینها برابر اقتضای هویت حرکت میکنند، نه تقاضای وهم و خیال، یا تقاضای شهوت و غضب. اگر اینچنین شد، نموداری از نهضت حسینی و سالار شهیدان علیه السلام روشن میشود.» ایشان همچنین در بیانی دیگر در آذرماه ۱۳۸۹ به صراحت موضع التقاطی اعتدال را در عرصه ی فرهنگ و هنر را تبین فرموده و می فرمایند: «تبلیغ باید حاصل تحقیق محقق باشد اما چون در بخش هنر، محقق وجود ندارد، باید از مردم تقاضا شود که این نوعی اعتدال است و اعتدال از رذیلترین رذایل است.» |
در این بین یکی از نکات به شدت مغفول مانده در باب دولت یازدهم که با وجود سپری شدن قریب ۸۰ درصد عمر آن، کمتر مورد توجه رسانه ها و افکارعمومی قرار گرفته، همانا توجه به دکترین میکادو (Doctrine Mikado) و اتخاذ مشی مدیریت در سایه توسط دولتمردان اعتدال گرای بنفش می باشد.
البته بار دیگر باید تاکید نمود که دولت یازدهم علاوه بر شاخصه ی اصلی خود یعنی داشتن رویکرد امنیت محور (Security Based Approach)، از توان تفکر استراتژیک برخوردار و ضوابط و شئون مدیرت استراتژیک را بویژه گونه عمل فوق استراتژیک مدیریت مبتنی بر دکترین میکادو (Doctrine Mikado)، به عنوان مدیریت مدیران سایه را با اعماق وجود لمس نموده و از این جهت در مقام عمل می بایست دولت یازدهم را دولت سایه ها نامید.
قاعده و اصل مدیریتی دولت یازدهم، مبنی بر "حاکمیت حاکمان صوری و فرماندهی فرماندهان سایه"، در چیدمان عموم مدیران زیر مجموعه تیم فرهنگی و هنری دولت بالاخص مدیریت هایی ذیل وزارت فرهنگ، به گونه ای عینی قابل مشاهده می باشد |
بر این اساس حضور و تثبیت موقعیت دولت یازدهم به عنوان دولتی تکنوکرات، برآمده از تفکرات چپِ سوسیال (Socialism) و راستِ لیبرال (Liberalism) با گونه عمل و مطلق سنجش محافظه کار (Conservatism) نوعی التقاطی از چیدمان مدیریتی را در پی داشت که در عین تضاد ظاهری، بر محورت تفکر استراتژیک گام برداشته و به تنظیم و باز تعریف روابط همت گمارده اند و در این میان اگر چه موضوع اعتدال به عنوان پیشانی عمل دولت محافظه کار (Conservatism) یازدهم خود به خود بر نوعی پیچیده از التقاط صحه می گذاشت، لکن ترتیب چیدمان مدیرت های کلان در کنار یکدیگر و مرور سوابق و نحوه موضع گیری ایشان، مصادیقی روشن از حاکمیت جریان التقاطی و البته کاملا هماهنگ در عمل می باشد.
از این منظر مدیریت فرهنگی دولت یازدهم نیز هم گِن و هم سایز با چیدمان سایر مدیریت های کلان دولت یازدهم شکل گرفت و آغاز به کار نمود؛ با این تفاوت که به دلیل ناسوری و بعضا جراحات فرهنگی صورت گرفته (واقعی یا صوری) در دولت دهم که موجبات شکایت و انتقادات زیادی را در پی داشت، کارزاری سرنوشت ساز برای عیان سازی ماهیت واقعی دولت یازهم محسوب می شد.
به این ترتیب اقدام دولت یازدهم در انتصاب فردی محافظه کار (Conservatism) و در عین حال منصوب به یکی از مبارزترین و در خط ترین افراد انقلاب اسلامی که کارنامه ی روشنی در حمایت از ولایت فقیه و اصول اساسی جمهور اسلامی داشته و دارد، از مصادیق اقدامات استراتژیک و از گونه مهره چینی های استراتژیک دولت یازدهم محسوب می شود؛ استراتژی موفقی که به خوبی در ۲۴ مرداد ۱۳۹۲هجری شمسی، خود نمایی نمود و سبب شد تا علی جنتی بتواند اعتماد مجلس دهم را به راحتی هرچه تمام جلب و به عنوان فردی کاملا هماهنگ و در مسیر تفکرات دولت یازدهم، با رای قاطع ۲۳۴ نماینده، به بهارستان رفته و تولیت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را عهده دار شود.
با این وجود، به همان میزان که حضور پیرمردی ۷۰ ساله همچون محمدرضا نعمت زاده در مقام وزارت اقتصادی مهمی همچون صنعت، معدن وتجارت شگفت انگیز بود و سکانداری وزارت اطلاعات توسط سید محمود علوی ۶۰ ساله، اسباب بُهت و حیرت مطلعان حوزه های امنیتی و اطلاعاتی کشور را پدید آورده بود و همچون حضور محمود واعظی به عنوان فردی مدعی در حوزه ی دیپلماسی و سیاست خارجی در وزارت ارتباطات تا مدت ها طنز محافل گردیده بود و ... حضور علی جنتی با آن سابقه ی مطول امنیتی و سیاسی نیز به نوبه ی خود حیرت بسیاری از دست اندرکاران عرصه ی فرهنگ و هنر کشور را بر انگیخت و شگفتی ساز شد.
جلوس علی جنتی بر کُرسی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سکانداری رسمی عرصه ی فرهنگ و هنر ایران اسلامی، شگفتی بسیاری را برانگیخت، نه به آن جهت که آقای وزیر ۶۵ ساله آن دوران، روزگاری در کابینه ی منفور جماعت بنفش، به عنوان معاون سیاسی وزیر کشور احمدی نژاد، فعالیت می نمود و در پس و پیش از آن، به عنوان سفیر ایران در کویت، بالغ بر ۱۰ سال از عمر خود را در یک چارچوب عربی و خلیجی، که به الگوی دمکراسی غربی نزدیکی بیشتری دارد، سپری نمودند و نه شگفتی ساز به آن جهت که فردی با روحیات امنیتی و اطلاعاتی که روزگاری در دوران حاکمیت لیبرال ها در مقام استانداری خراسان بزرگ، هر واقعه ی اجتماعی را با نگاه امنیتی سرکوب و محدود می ساخت، چگونه می تواند بر عرصه ی فرهنگ و هنر ورود پیدا نماید؟ و ...؛ بلکه شگفتی ساز به آن جهت که فردی با اطلاع از توانمندی های امنیتی و اطلاعاتی خود و اقرار به علایق فعالیت در حوزه ی سیاست خارجی، چگونه سکانداری فرهنگ و ارشاد اسلامی را پذیرفت و عهده دار وزارت بر چنین نهاد حساسی شد؟
مصاحبه علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با برنامه ی شناسنامه مورخ جمعه - ۱۶ آبان ۱۳۹۳: «زمانی که آقای روحانی به عنوان رئیسجمهور انتخاب شدند و به دنبال انتخاب اعضای کابینه خود بودند، افراد متعددی برای وزارتخانههای مختلف از جمله وزارت ارشاد مطرح بودند؛ به دلیل اینکه ۱۲-۱۰ سال در وزارت امور خارجه فعالیت میکردم، علاقه داشتم به عنوان یک کارمند یا مدیر در وزارت امور خارجه ادامه فعالیت کنم با اینکه بازنشسته بودم و در مرکز تحقیقات کار پژوهشی و تحقیقاتی آن هم در حوزه سیاست خارجه به خصوص خاورمیانه و کشورهای عربی انجام میدادم؛ در نهایت اقای روحانی بعد از بررسیهای مختلف با افراد متعدد به من وزارت ارشاد را پیشنهاد کردند و من نیز به شدت ابا و امتناع داشتم چرا که کموبیش با مشکلات و حاشیههای این وزارت خانه آشنا بودم؛ آقای روحانی بر پذیرش این سمت از سوی من اصرار فوقالعاده داشتند. به آقای روحانی گفتم که حاضر به پذیرش مسئولیت در برخی وزارتخانههای دیگر هستم... آمادگی پذیرش مسئولیت وزارت ارشاد را نداشتم... مثلا وزارت کشور ولیکن آمادگی برای حضور در وزارت ارشاد نداشتم ولیکن تنها گزینه آقای روحانی بعد از بررسیها من بودم.» |
البته باید توجه داشت که ابعاد شناسی فضای هنری کشور و بالاخص عرصه ی سینما موضوعی است که نیازمند جریان شناسی پیچیده و کسب پتانسیل مطالعاتی و ایجاد قوای عظیم جهت مداقه ای همه جانبه و فهم چرایی بیراهه ی مضبوط در ذات و کنه جوارح آن می باشد و از این جهت شاید در حال حاضر این موضوع از اهمیت چندانی برخوردار نباشد که ما بخواهیم به ابعاد این مطلب بپردازیم که به واقع علی جنتی اشتباهی شد و یا آنکه از ابتدا اشتباهی بود.
با این همه شاید بتوان در باب چرایی حضور علی جنتی بر مصدر وزارت ارشاد دولت یازدهم، به همین نکته کفایت نمود که این انتخاب در شرایطی بود که دولت دهم در اذهان عمومی کارنامه ی هنری سخیف و تصویری زشت یافته بود؛ کارنامه ای ضعیف که اگر چه بخش قابل توجهی از آن محصول خروجی مراکز خارج از تصدی مستقیم دولت دهم بود؛ اما همه ی آنچه که در نهایت به ترسیم تصویری این چنین نامقبول از وضعیت فرهنگی و هنری کشور در آن ایام انجامید و در منظر عمومی به تصور نالایقی مدیران وزارت فرهنگ و عدم سواد استراتژیک ایشان از مقوله ی فرهنگ و هنر خلاصه گردید.
بر این اساس عرصه ی فرهنگی کشور به گونه ای غیر قابل تحمل درآمده و نارضایتی عام طیف هایی اعم از جریان مذهبی و غیر مذهبی، هنرمند و غیر هنرمند ... را در پی داشت که در این میان بررسی و ابعاد شناسی جایگاه منتسبین و فعالین در فته ی ۸۸ نیز در تشدید این فضای سیاه و ظلمانی به نوبه ی خود مجالی مفصل طلب می نماید.
به عبارتی دیگر، شدت سنگینی فضای فرهنگ و هنر کشور در آن مقطع موجب شد تا هر گونه تغییر مدیریتی (صحیح و یا ناصحیح) که در غایت به حذف حکومت چهار ساله ی مدیران ارشد وزارت فرهنگ منجر گردد، شادمانی وصف ناشدنی را در بدنه ی جامعه، بالاخص قشر دخیل در عرصه ی فرهنگ و هنر پدیدآورد و به تبع آن خاموشی بلندگوهای همیشه ناراضی را موجب گردد.
اما دیری نپایید که با انتصاب های صورت گرفته در حوزه ها و بخش های مختلف زیرمجموعه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و به ویژه در جریان خاکسپاری خوانندگان گروه موسوم به سگ های زرد به عنوان اولین ترسیم رسانه ای از فعالیت ها و رویکردهای این وزارتخانه، امیدها به اصلاح و تعالی عرصه فرهنگ و هنر در دولت یازدهم رنگ باخت. به این ترتیب با وجود اینکه دغدغه مندان فرهنگ کشور در ابتدا با حضور علی جنتی تصور کردند حوزه فرهنگ سروسامان خواهد یافت لکن انتصاب های وزیر در همان ماه های اول نشان داد وزارت فرهنگ و ارشاد دولت تدبیر و امید قصد دارد پای خود را جای پای بقایای ارشاد شدگان به سبک خاتمی و مهاجرانی گذاشته و مشی لیبرالی را در عرصه فرهنگ و هنر در پیش گیرد.
ادامه دارد...
نظرات